حافظ شیرازیشمسالدین محمد شیرازی، متخلص به حافظ و مشهور به خواجه شیراز و لسان الغیب، بزرگترین غزلسرای زبان فارسی و یکی از بزرگترین شاعران جهان در قرن هشتم هجری قمری بود. به گفته برخی به خاطر حفظ قرآن در کودکی، وی به حافظ تخلص یافته است. بسیاری از ابیات او ترجمان مفاهیم قرآن است. او دوران جوانی به کسب علوم اشتغال داشته و در تمامی علوم شرعی و رسمی و عرفی آن دوران، از تفسیر، کلام، منطق، حکمت، نحو، معانی، بیان، شعر و ادب، دارای تحصیلات کامل و صاحبنظر بود. وی با اغلب سلاطین عصر خود و نیز با بیشتر وزیران مناسبات صمیمانه داشته و مورد عنایت آنان قرار داشت. اشعار حافظ در کتابی به نام دیوان حافظ جمعآوری شده و شامل غزلیات، قصاید، مثنویها، قطعات و رباعیات است. فهرست مندرجات۲ - مدت عمر ۲.۱ - وفات ۲.۲ - ولادت ۳ - خانواده ۴ - کودکی ۵ - تحصیلات ۶ - ارتباط با سلاطین ۶.۱ - سفرها به دعوت سلاطین ۶.۱.۱ - سفر به هند ۶.۱.۲ - سفر به یزد ۶.۱.۳ - سفر به اصفهان و مشهد ۶.۲ - ملاقات با تیمور گورکانی ۶.۳ - انتظار فریادرس ۶.۴ - ابواسحاق اینجو ۶.۵ - امیر مبارزالدین ۶.۶ - شاه شجاع ۷ - ملاقات با عرفا ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - نسب و تخلصدر منابع معتبر نسبت شمسالدین محمد، شیرازی و تخلصش حافظ آمده است، وی پس از وفات، به خواجه شیراز و لسان الغیب شهرت یافت. ۲ - مدت عمرتاریخ ولادت حافظ معلوم نیست و از جزئیات احوال شخصی او نیز آگاهی ما بسیار اندک است. در سال وفات او نیز در تذکرهها اختلاف هست. ۲.۱ - وفاتکسانی که به دوران حیات حافظ نزدیک بودهاند، چون محمد گلندام، دوست حافظ و گردآورنده دیوان وی، در مقدمهای که بر دیوان او نگاشته، [۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، صقح ـ قی، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و خوافی [۲]
خوافی، احمد بن محمد، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۳۲، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
و جامی [۳]
جامی، عبدالرحمان بن احمد، نفحات الانس، ج۱، ص۶۱۲، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
و خواندمیر [۴]
خواندمیر، روضة الصفا، ج۳، ص۳۱۶.
و مؤلف شرح سودی بر حافظ در مقدمه این اثر، و حاجی خلیفه [۵]
حاجی خلیفه، سلم الوصول الی طبقات الفحول، ج ۱، ستون ۷۸۳.
وفات او را ۷۹۲ق نوشتهاند، ولی برخی مؤلفان منابع جدیدتر، از جمله لطفعلیخان آذربیگدلی [۶]
آذربیگدلی، لطفعلی بن آقاخان، آتشکده آذر، ج۱، ص۲۷۲، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش.
و رضاقلیخان هدایت، [۷]
هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، مجمع الفصحا، ج۲، بخش۱، ص۱۹، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
وفات او را ۷۹۱ق نوشتهاند.ظاهرآ مبنای این تاریخ، یک دو بیتی است که در آخر بعضی نسخههای خطی جدیدتر و برخی نسخههای چاپی دیوان آمده و معلوم نیست چه کسی و در چه زمانی آن را ساخته است. در این قطعه، مادّه تاریخ وفات حافظ «بجو تاریخش از خاک مصلی» است که به حساب جُمَّل (جُمَل) برابر با عدد ۷۹۱ق است. [۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص قح ـ قی، مقدمه گلندام، حاشیه قزوینی، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
این دو بیت در بعضی نسخههای مقدمه گلندام نیز دیده میشود، ولی تصریح وی به سال «اثنی و تسعین و سبعمائه» (۷۹۲) و مادّه تاریخ «به سال با وصاد و ذال ابجد»، در قطعهای که به این مناسبت نقل کرده است، بر نادرستی تاریخ ۷۹۱ دلالت دارد. [۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص قح ـ قی، مقدمه گلندام، حاشیه قزوینی، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰]
خوافی، احمد بن محمد، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۳۲، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹-۱۳۴۱ ش.
۲.۲ - ولادتتاریخ ولادت حافظ، چنانکه گفته شد، معلوم نیست، ولی چون در اشعارش غالبآ به پیری خود اشاره کرده است و اگر این دوران را با توجه به تاریخ وفاتش، به تقریب، هفتاد سالگی او بدانیم، وی باید در حدود سالهای ۷۲۰-۷۲۵ به دنیا آمده باشد. عبدالنبی فخرالزمانی، مؤلف تذکره میخانه، [۱۱]
فخرالزمانی، عبدالنبی بن خلف، تذکره میخانه، ج۱، ص۹۰، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
وفات خواجه را در ۶۵ سالگی او دانسته و به این حساب ولادت او در ۷۲۷ق بوده است، ولی از سوی دیگر در دیوان خواجه قطعهای خطاب به جلالالدین مسعودشاه، پسر شرفالدین محمودشاه و برادر ارشد شیخ ابواسحاق اینجو، مندرج است [۱۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۷۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
که در آن به سه سال خدمت خود در دربار شاه و دستگاه وزیر اشاره دارد و چون مسعودشاه در ۷۴۳ق از بغداد به شیراز رفت و در ماه رمضان همان سال کشته شد، [۱۳]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، تهران ۱۳۲۱ ش.
حافظ در ۷۴۰ق به خدمت دربار پیوسته بوده یا به نوعی با آن ارتباط داشته است و در این هنگام بایستی لااقل بیست سالی از عمرش گذشته باشد.با این حساب، در حدود ۷۲۰ق به دنیا آمده و در حدود ۷۲ سالگی درگذشته است. ذبیحاللّه صفا، [۱۴]
صفا، ذبیحاللّه، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۳، بخش۲، ص۱۰۶۶، تهران ۱۳۷۸ ش.
[۱۵]
صفا، ذبیحاللّه، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج۳، بخش ۲، ص۱۰۶۶، پانویس ۱، تهران ۱۳۷۸ ش.
با استناد به قول عبدالنبی فخرالزمانی، که ذکر آن گذشت، ولادت حافظ را در حدود ۷۲۶ و ۷۲۷ نوشته است، که از این قرار در سیزده یا چهارده سالگی بایستی به خدمت شاه و وزیر رفته باشد، و این تا اندازهای غیرمعهود به نظر میرسد.۳ - خانوادهبه گفته عبدالنبی فخرالزمانی، [۱۶]
فخرالزمانی، عبدالنبی بن خلف، تذکره میخانه، ج۱، ص۸۵، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
نام پدر حافظ بهاءالدین و اصالتاً از مردم اصفهان بوده و به تجارت اشتغال داشته و جدّ او در زمان اتابکان فارس به شیراز آمده و ساکن آن شهر شده است.مادرش از کازرون بوده و در شیراز سکونت داشته است. پس از وفات پدر، محمد با مادر و دو برادر خود زندگی میکرده و روزگار کودکی را به سختی میگذرانده است. [۱۷]
فخرالزمانی، عبدالنبی بن خلف، تذکره میخانه، ج۱، ص۸۵، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
حافظ در اشعارش از مرگ این دو برادر یاد کرده، که یکی در جوانی درگذشته [۱۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۲، ص۱۰۸۳، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
و دیگری، خواجه خلیل عادل، در ۷۷۵ در ۵۹ سالگی وفات یافته است. [۱۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
مؤلف تاریخ فرشته [۲۰]
فرشته، محمدقاسم بن غلامعلی، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۳۰۲، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
از خواهر او و فرزندان این خواهر ذکری به میان آورده است، بیآنکه نامی از آنان ببرد.آنچه در منابع نسبتآ قدیمتر درباره خانواده حافظ آمده، همینهاست که یاد شد. بعضی مؤلفان کوشیدهاند که پارهای اشارات در غزلیات خواجه را به وضع خانوادگی او مربوط بدانند، ولی اینگونه برداشتها و دریافتها بیشتر بر استنباطات شخصی مبتنی است. سخن حافظ بسیار کنایهآمیز و پرابهام است و غالباً وجوه مختلف دارد و به آسانی نمیتوان مضامین شعر او را به احوال و رویدادهای زمانی و مکانی خاص محدود کرد، مگر اینکه اشارت تاریخی صریح در آن باشد. با اینهمه، در چند مورد از سرودههای او نکاتی دیده میشود که بهروشنی ناظر بر زن و فرزند و اوضاع زندگی اوست. در غزلی [۲۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی،تهران (۱۳۲۰ ش).
که در دوران وزارت قوامالدین حسن (متوفی ۷۵۴ق) سروده است، خواجه از «سروی» که در خانه دارد سخن گفته و در غزلی دیگر [۲۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۴۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
از اینکه اختر بدمهر یار عزیزی را از چنگ او به در برده و آن شادکامی ناپایدار و گذرا بوده شکایت کرده است.در غزل دیگر [۲۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۹۱-۹۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
به درگذشت فرزندی که قرّة العین و میوه دل او بوده و اکنون در لحد جای گرفته اشاره کرده و در غزلی دیگر [۲۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۸-۳۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
در ماتم فرزند و «رود عزیز» خود زاری کرده است.از این اشارات میتوان دریافت که او همسری داشته که در نیمههای عمر درگذشته، و فرزندانی داشته که یکی در کودکی [۲۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۷۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و دیگری در جوانی وفات یافته است.۴ - کودکیاز کودکی و جوانی حافظ نیز آگاهی درستی نداریم. عبدالنبی فخرالزمانی در تذکره میخانه، که در این مورد منبع اصلی اطلاع ماست، آورده است [۲۶]
فخرالزمانی، عبدالنبی بن خلف، تذکره میخانه، ج۱، ص۸۵ـ ۸۶، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
که وی در کودکی روزها در دکان خمیرگیری کار میکرد و در اوقات فراغت به مکتبخانهای که نزدیک دکان بود، میرفت و خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را در آنجا میآموخت و از همان روزگار در شعر طبعآزمایی مینمود، ولی نکته شایسته توجه در اینباره آن است که وی حافظ قرآن بوده و تخلص او نیز حاکی از همین حقیقت است و حفظ قرآن باید از کودکی و سالهای اولیه عمر آغاز شود و مستلزم صرف وقت و ممارست مداوم است، از اینرو، شاید بتوان گفت که این بخش از عمر او بیشتر صرف قرائت قرآن و تحصیل مقدمات علوم میشده است تا کسب ضروریات زندگی.۵ - تحصیلاتوی در دوران جوانی ظاهرآ یکسره مشغول کسب فضائل و تکمیل مراتب علمی بوده و از عباراتی که گلندام در مقدمه قدیم دیوان [۲۷]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص قز، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
آورده است چنین بر میآید که حافظ از شاگردان مولانا قوامالدین عبداللّه، دانشمند مشهور به ابن الفقیه نجم (متوفی ۷۷۲ق)، بوده است، اما جنید شیرازی، شاگرد مولانا قوامالدین، در کتاب شدّ الازار که به سال ۷۹۱ق تألیف شده، از حافظ نامی نیاورده است.تقیالدین محمد اوحدی بلیانی نیز در عرفات العاشقین (گ ۱۵۵ر) قوامالدین عبداللّه را استاد حافظ دانسته و اینکه هدایت در تذکره ریاض العارفین [۲۸]
هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکره ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۸۶، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
حافظ را در تحصیل مراتب حکمت در شمار شاگردان شمسالدین عبداللّه شیرازی آورده، ظاهراً مقصودش همین قوامالدین بوده و در نقل نام وی سهوی روی داده است.فرصت شیرازی، از مؤلفان متأخر، میر سید شریف جرجانی را نیز از استادان حافظ ذکر کرده است، [۲۹]
فرصت شیرازی، محمدنصیر بن جعفر، آثار عجم، ج۱، ص۴۶۹ـ۴۷۰، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۵۴.
لیکن میر سید شریف بسیار جوانتر از حافظ بوده است و این نسبت پذیرفتنی نیست.حافظ خود بارها در سرودههای خود از اشتغال به کسب علم و تحصیل معارف دینی سخن گفته و از قیل و قال بحث، طاق و رواق مدرسه، علم و فضلی که در چهل سال گرد آورده، رتبت دانشش که به افلاک رسیده، و قرآنی که با چهارده روایت در سینه دارد، یاد کرده است. در مقدمه قدیم دیوان [۳۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص قو، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
نیز آمده است که وی به سبب تحصیل و مطالعه مدام، فرصت نداشت سرودههای خود را در یک جا ثبت و مدون سازد.الکشّاف عن حقیقة التنزیل اثر زمخشری و مفتاح العلومِ سکاکی، که حافظ به بحث و نظر در آنها اشتغال داشته است، هر دو از کتابهای مهم و معتبر آن روزگار بودند و معلوم میشود که حافظ در تمامی علوم شرعی و رسمی و عرفی آن دوران، از تفسیر، کلام، منطق، حکمت، نحو، معانی، بیان، شعر و ادب، دارای تحصیلات کامل و صاحبنظر بوده است و چنانکه از اشارات خود او بر میآید، هر صبح مجلس درس قرآن داشته است. [۳۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۶۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۳۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۸۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
در بعضی نسخههای کهنتر مقدمه قدیم [۳۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۲، ص۱۱۴۵-۱۱۴۶، توضیحات خانلری، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
آمده است که حافظ به سبب اشتغالاتی از قبیل «ملازمت شغل تعلیم سلطان» به گردآوری اشعار خود نپرداخت و از این عبارت معلوم میشود که وی در دربار شاهی نیز عهدهدار تعلیم و تدریس بوده است.۶ - ارتباط با سلاطینحافظ با اغلب سلاطین عصر خود، جز با امیر مبارزالدین و شاه محمود پسر او و شاه زینالعابدین پسر شاه شجاع، و نیز با بیشتر وزیران مناسبات صمیمانه داشته و مورد عنایت آنان بوده است. خواجه علاوه بر چند قصیدهای که در مدح شاه شیخ ابواسحاق اینجو، [۳۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص قکو ـ قلب، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
شاه شجاع [۳۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص قیو ـ قکا، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و قوامالدین صاحب دیوان (صاحب عیار)، وزیر شاه شجاع [۳۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص قکب ـ قکو، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
سروده، در غزلیات خود نیز از شاهان و وزیرانی به نیکی یاد کرده است، از جمله، شاه شجاع، [۳۷]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
نصرةالدین یحیی بن مظفر، [۳۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۴۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۳۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۰۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۷۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۰۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
شاه منصور نواده امیر مبارزالدین، [۴۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۴-۲۲۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۶۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۴۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
سلطان غضنفر پسر شاه منصور، [۴۷]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
عمادالدین محمود از وزیران شاه شیخ ابواسحاق، [۴۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۴۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
حاجی قوامالدین حسن وزیر دیگر شیخ ابواسحاق، [۴۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۹ـ۱۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۱۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۳-۲۲۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
برهانالدین وزیر امیر مبارزالدین، [۵۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۲۴- ۳۲۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
قوامالدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع [۵۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۷۶- ۷۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۷]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و جلالالدین تورانشاه وزیر دیگر شاه شجاع. [۵۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۵۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۳]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۷۷، تهران ۱۳۲۱ ش.
از سلاطین دیگر، جز آنان که در فارس و شیراز حکومت داشتند، سلطان اویس ایلکانی، از سلاطین جلایریان و ممدوح سلمان ساوجی، [۶۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۱۰- ۱۱۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و پسر او سلطان احمد بن اویس [۶۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۳۳- ۳۳۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
را، که آذربایجان و عراق را در تصرف داشتند، مدح گفته است.در غزلی [۶۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۶۸-۲۶۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
به «بزم اتابک»، «شوکت پورِ پشنگ» و «نشست خسروی» او اشاره کرده، که ظاهرآ مقصود او تهنیت جلوس اتابک پیر احمد بن اتابک پشنگ (در ۷۹۲)، از اتابکان لرستان، است و از اینرو، این غزل را از آخرین سرودههای حافظ باید شمرد.۶.۱ - سفرها به دعوت سلاطینچند تن از سلاطین معاصر حافظ بیرون از فارس و حتی بیرون از حدود ایران، خواستار دیدار او بودند و چنین به نظر میرسد که او نیز به سفر کردن و دور شدن از شیراز در مواقعی بیمیل نبوده است. در غزلی که ظاهرآ برای سلطان احمد بن اویس سروده تمایل خود را به سفر به بغداد و تبریز ابراز داشته است. [۶۷]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۶۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۲۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
۶.۱.۱ - سفر به هندحافظ همچنین در زمان محمودشاه، از سلاطین بهمنی دکن، که شعرشناس و دانشپرور بود، به هندوستان دعوت شد و هزینه سفر او را نیز میر فضلاللّه انجو، وزیر محمودشاه، به شیراز فرستاد. حافظ دعوت را پذیرفت، از شیراز به لار و از لار به هورمز (هرمز) رفت، ولی هنگامی که به کشتی نشست، دریا طوفانی شد و موجب هراس او گردید. پس، به بهانه اینکه با بعضی دوستان وداع نکرده است، کشتی را ترک کرد و غزلی را که در همان احوال سروده بود، به دست یکی از آشنایان همسفر، برای میر فضلاللّه فرستاد و خود به شیراز بازگشت. [۶۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۰۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۰]
فرشته، محمدقاسم بن غلامعلی، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۳۰۲، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
در غزلی دیگر [۷۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
از «شوق مجلس سلطان غیاثالدین» و از «قند پارسی که به بنگاله میرود» سخن گفته است که ظاهرآ مقصود، دربار سلطان غیاثالدین بن سکندر، پادشاه بنگال (حک: ۷۶۸ـ۷۷۵)، است [۷۲]
فرشته، محمدقاسم بن غلامعلی، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۲۹۶ـ۲۹۷، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا).
و مؤید رسیدن شعر و آوازه او به آن نواحی نیز هست.از ابیاتی از یکی از غزلهای او [۷۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
چنین بر میآید که تورانشاه بن قطبالدین تهمتن، پادشاه جزیره هرمز، ملقب به «ملک البحر»، [۷۴]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۲۵۴، تهران ۱۳۲۱ ش.
نیز خواستار دیدار حافظ بوده و او را بدان ناحیه دعوت کرده بوده است.۶.۱.۲ - سفر به یزدبا آنکه حافظ به شیراز دلبستگی تمام داشت و دوری از یار و دیار بر او دشوار بود [۷۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۷۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۸۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و با آنکه به عمر خویش از وطن سفر نکرده بود، ظاهرآ دوبار از شیراز بیرون رفت: یک بار به عزم سفر هند (که ذکر آن گذشت) و بار دیگر به یزد به قصد پیوستن به دستگاه شاه یحیی (برادرزاده شاه شجاع) و ظاهرآ به سبب آزردگی از شیرازیان یا شاید از شاه شجاع، [۷۷]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۹۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۳۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۷۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۵۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
که تاریخ دقیق آن معلوم نیست، ولی ظاهرآ در اواخر عمر او بوده، زیرا در غزل شِکوِهآمیزی که در این احوال سروده به پیری خود اشاره کرده است. [۸۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
آنچه مسلّم است در یزد قدر او را نشناختند و با آنکه پیش از سفر در غزلی آرزوی «دیدار ساکنان شهر یزد» را داشته، [۸۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۰-۱۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
دوران اقامتش در یزد از سختترین اوقات زندگی او بوده است.خواجه در چند غزل [۸۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۸۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۳۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۸۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۴۷-۲۴۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
از غم «غریبی و غربت»، دوری از یار و دیار، و تلخیها و تلخکامیهای خود در این سفر مینالد و از شهر یزد با تعبیراتی چون «زندان سکندر» و «منزل ویران» یاد میکند و سرانجام، ظاهرآ هنگامی که خواجه جلالالدین تورانشاه وزیر از یزد به شیراز باز میگشته، با او همراه شده و به زادگاه خویش بازگشته است. [۸۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۲۴۷-۲۴۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
۶.۱.۳ - سفر به اصفهان و مشهداز اشاراتی که در یک غزل به زنده رود و باغِ کاران اصفهان کرده است شاید بتوان دریافت که به آن شهر نیز سفر کرده بوده، [۸۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
ولی سفر مشهد که در منابع جدیدتر برای او نوشتهاند به هیچ روی واقعیت نداشته و مبتنی بر بیتی از غزلی است که نسبت و تعلق آن به خواجه مردود است. [۸۷]
معین، محمد، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۱۶۴، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
۶.۲ - ملاقات با تیمور گورکانیداستان معروف ملاقات امیر تیمور گورکانی با حافظ، که دولتشاه سمرقندی [۸۸]
دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱.
آورده است و کسانی چون آذربیگدلی [۸۹]
آذربیگدلی، لطفعلی بن آقاخان، آتشکده آذر، ج۱، ص۲۷۲، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش.
و هدایت در مجمع الفصحا [۹۰]
هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، مجمع الفصحا، ج۲، بخش ۱، ص۱۸، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶-۱۳۴۰ ش.
و تذکره ریاضالعارفین [۹۱]
هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکره ریاضالعارفین، ج۱، ص۲۸۶، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
نیز آن را نقل کردهاند، در هیچیک از تواریخ معتبر مربوط به این عصر دیده نمیشود و بیشتر به افسانههایی میماند که درباره اشخاص بزرگ و معروف پدید میآید، چنانکه برخی دیگر از ابیات حافظ نیز انگیزه پیدایش حکایاتی بوده است.ظاهرآ این حکایت در اصل از اوایل سده نهم معروف بوده، زیرا در کتاب انیس الناس، [۹۲]
شجاع، انیس الناس، ج۱، ص۳۱۷، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۶ ش.
که مجموعهای است از حکایات و افسانهها که در ۸۰۳ تألیف شده، همین داستان با مقدمه و زمینهچینی دیگری آمده [۹۳]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۳۹۳، تهران ۱۳۲۱ ش.
و بعد از دولتشاه سمرقندی هم فخرالدین صفی در لطائف الطوائف [۹۴]
صفی، علی بن حسین فخرالدین، لطائف الطوائف، ج۱، ص۲۲۳، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۳۶ ش.
صورتی از آن را آورده است، [۹۵]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۲، تهران ۱۳۲۱ ش.
ولی هیچیک از مؤلفانی که تاریخ آل مظفر یا شرح احوال و کارهای تیمور یا تاریخ عمومی ایران و فارس را در عصر تیمور نوشتهاند، چیزی در اینباره نگفتهاند.دولتشاه سمرقندی هم که این داستان را در تذکره خود آورده، نوشته است که حافظ و تیمور در ۷۹۵ق ملاقات کردند [۹۶]
دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، ج۱، ص۳۰۵، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱.
که این تاریخ، سه سال بعد از وفات حافظ است.با اینهمه، بعضی محققان معاصر، چون بدیع الزمان فروزانفر (به نقل معین در حافظ شیرین سخن [۹۷]
معین، محمد، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۲۶۶، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
)، محمد معین [۹۸]
معین، محمد، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۲۶۲- ۲۷۰، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
و آربری، این روایت را درست میدانند، البته در سرودههای حافظ اشارات و کنایاتی هست که بیشک ناظر به امیر تیمور و آثار و نتایج اعمال و لشکرکشیهای اوست.۶.۳ - انتظار فریادرسپریشانیها و نابسامانیهای فارس بعد از مرگ شاه شجاع و در دوران سلطنت سلطان زینالعابدین و هرج و مرج و ظلم و فسادی که از منازعات و کشمکشهای فرمانروایان محلی به همهجا کشیده شده بود، مردم را آرزومند ظهور مردی توانا و سلطانی مقتدر کرده بود تا بتواند در آن نواحی صلح و آشتی برقرار کند. این احوال دردناک در شعر حافظ و پیش از او در آثار کسانی چون عبید زاکانی، به روشنی بازتاب یافته است. حافظ نیز در این آرزو بود که «فریادرسی» برسد و دردها را درمان کند و عوامل ظلم و فساد و تباهی اخلاقی و دینی و اجتماعی را از ریشه برکند. ظاهرآ چندی او نیز چون دیگران چشم به فتوحات امیر تیمور دوخته و «خاطر بدان ترک سمرقندی» داده بود. اما حافظ، که چندی بعد رفتار هولناک «ترک سمرقندی» را از نزدیک دید و پس از رفتن او نیز شاهد خونریزیها و کینهتوزیهای امیران و سلطانان آل مظفر بود، با آمدن شاه منصور، نواده امیر مبارزالدین و داماد شاه شجاع، بار دیگر روزنه امیدی یافت. شاه منصور مردی کارآزموده و شجاع و باتدبیر بود، و حافظ او را کسی میپنداشت که میتواند نظم و سامان را به فارس بازگرداند. وی در چند غزل این امیدواری را ابراز داشته و فضائل اخلاقی شاه منصور را ستوده است. [۹۹]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
۶.۴ - ابواسحاق اینجواز شاهان معاصر حافظ که به او عنایت خاص داشتهاند و او نیز در سرودههای خود از آنان به نیکی یاد کرده، یکی شیخ ابواسحاق اینجو است که علمدوست و هنرشناس بود و خود نیز شعر میگفت و خواجه در رثا و تاریخ مرگ او قطعاتی سروده که نمودار اندوه و تأسف اوست. [۱۰۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰۱]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی،تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰۲]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۴۰-۱۴۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
۶.۵ - امیر مبارزالدینپس از شیخ ابواسحاق اینجو، امیر مبارزالدین به سلطنت رسید. حافظ در سراسر دیوان از امیر مبارزالدین نامی نیاورده، ولی در چند غزل از اوضاع زمان حکومت او به تلخی یاد کرده و در چند مورد نیز تعبیر کنایهآمیز «محتسب» را در مورد اعمال و رفتار او به کار برده [۱۰۳]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰۴]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰۵]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
و در یکی از قطعات [۱۰۶]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
که در بیت آخر آن از کورشدن او به توطئه شاه شجاع سخن گفته، او را «شاه غازی» خوانده و به بیدادگریهای او اشاره نموده است.۶.۶ - شاه شجاعپادشاهی که دوستانهترین مناسبات را با خواجه حافظ داشت، شاه شجاع (حک: ۷۵۹-۷۸۶)، فرزند امیر مبارزالدین، بود که مردی استوار، باتدبیر و آزاده بود و مردم فارس در دوران حکومت نسبتاً طولانی او در امن و آسایش بودند. شاه شجاع دانشمند و شعرشناس بود و خود نیز به فارسی و تازی شعر میگفت و در انشای فارسی و تازی توانا بود. [۱۰۷]
غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، ج۱، ص۳۳۴-۳۵۳، تهران ۱۳۲۱ ش.
حافظ بیش از هر کس دیگر در سرودههای خود به شاه شجاع اشاره کرده و به تصریح و تلویح او را مدح گفته است. ۷ - ملاقات با عرفااز عرفای آن زمان که به نوعی با حافظ ارتباط داشتهاند، یکی شیخ امینالدین بلیانی بوده که حافظ از او با عنوان «بقیه ابدال» یاد کرده [۱۰۸]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۰۹]
معین، محمد، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۲۸۸ـ۲۸۹، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
و دیگری عارفی به نام کمالالدین ابوالوفا، که ظاهرآ از دوستان وفادار حافظ بوده و خواجه در مقطع غزلی ذکر او را آورده است. [۱۱۰]
حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ج۱، ص۸۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش).
[۱۱۱]
هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکره ریاض العارفین، ج۱، ص۲۸۶، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش).
گفتهاند که حافظ با شاه نعمتاللّه ولی نیز ملاقات داشته است، لیکن درستی این قول قابل اثبات نیست، هر چند که ظاهراً حافظ در بعضی سرودههای خود به برخی ابیات اشعار شاه نعمتاللّه اشاره و تعریض دارد. [۱۱۲]
معین، محمد، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۶، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
داستان ملاقات حافظ با زینالدین تایبادی و نتیجه راهنمایی زینالدین در رفع تهمت کفر و الحاد از حافظ [۱۱۳]
معین، محمد، حافظ شیرین سخن، ج۱، ص۲۹۲، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش.
نیز ظاهرآ افسانهای است از قبیل داستان گفتگوی حافظ با امیر تیمور میباشد.۸ - فهرست منابع(۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش. (۲) حمزه بن علی آذری طوسی، منتخب جواهرالاسرار، بهضمیمه اشعةاللمعات عبدالرحمان بن احمد جامی، چاپ سنگی (بیجا ۱۳۶۲). (۳) تقیالدین محمد بن محمد اوحدی بلیانی، عرفاتالعاشقین، نسخه عکسی از نسخه خطی کتابخانه ملک، ش ۵۳۲۴. (۴) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحاتالانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش. (۵) حاجی خلیفه، سلم الوصول الی طبقات الفحول. (۶) شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش. (۷) شمسالدین محمد حافظ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران (۱۳۲۰ ش). (۸) بهاءالدین خرمشاهی، حافظنامه: شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، تهران ۱۳۶۶ ش. (۹) احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش. (۱۰) خواندمیر، روضة الصفا. (۱۱) علی دشتی، نقشی از حافظ، تهران ۱۳۸۰ ش. (۱۲) محمد بن اسعد دوانی، «شرح یک غزل خواجه حافظ»، ارمغان، سال ۲۱، ش ۷ (مهر ۱۳۱۹)، ش ۸ـ۹ (آبان ـ آذر ۱۳۱۹)، ش ۱۰ (دی ۱۳۱۹). (۱۳) دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱. (۱۴) محمدامین ریاحی، گلگشت، تهران ۱۳۶۸ ش. (۱۵) محمد سودی، شرح سودی بر حافظ، ترجمه عصمت ستارزاده، تهران ۱۳۶۶ ش. (۱۶) شجاع، انیس الناس، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۶ ش. (۱۷) ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تهران ۱۳۷۸ ش. (۱۸) قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران ۱۳۲۱ ش. (۱۹) علی بن حسین فخرالدین صفی، لطائفالطوائف، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۳۶ ش. (۲۰) عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی، تذکره میخانه، چاپ احمد گلچین معانی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۲۱) محمدقاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، (لکهنو) : مطبع منشی نولکشور، (بیتا). (۲۲) محمدنصیر بن جعفر فرصت شیرازی، آثار عجم، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۵۴. (۲۳) محمد قزوینی، «بعضی تضمینهای حافظ»، یادگار، سال ۱، ش ۵ (دی ۱۳۲۳)، ش ۶ (بهمن ۱۳۲۳)، ش ۸ (فروردین ۱۳۲۴)، ش ۹ (اردیبهشت ۱۳۲۴). (۲۴) فتحاللّه مجتبائی، شرح شکن زلف بر حواشی دیوان حافظ، تهران ۱۳۸۶ ش. (۲۵) محمد معین، امیرخسرو دهلوی، مهر، سال ۸، ش ۱ (فروردین ۱۳۳۱)، ش ۲ (اردیبهشت ۱۳۳۱). (۲۶) محمد معین، حافظ شیرین سخن، بهکوشش مهدخت معین، تهران ۱۳۶۹ ش. (۲۷) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، تذکره ریاضالعارفین، چاپ مهرعلی گرکانی، تهران (۱۳۴۴ ش). (۲۸) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش. ۹ - پانویس
۱۰ - منبع• بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «حافظ شیرازی»، شماره۵۷۰۴. ردههای این صفحه : درگذشتگان سال 791 (قمری) | درگذشتگان سال 792 (قمری) | زادگان سال 720 (قمری) | زادگان سال 726 (قمری) | زادگان سال 727 (قمری) | شاعران ایران سده هشتم (قمری) | شاعران فارسی | مدفونان در شیراز
|